تا نباشد این جدایی ها، کس نداند قدر یاران را، کویر خشک می داند، بهای قطره باران را..
با ساقه کاهی از دست می رود
ای کاش آشنایی ها نبود
یا به دنبالش جدایی ها نبود
کاش مرا با او نکرده بودی آشنا
کاش مرا از او نمی کردی جدا
گر با غم دوریت نسازم چه کنم
با یاد تو گر عشق نبازم چه کنم
چون در نظرم فقط تویی ماییه ناز
گر من به تو ای دوست ننازم چه کنم
من پذیرفتم که عشق افسانه است...
این دل دردآشنا دیوانه است/
می روم شاید فراموشت کنم...
با فرامو شی هم آغوشت کنم/
می روم از رفتن من شاد باش...
از عذاب دیدنم آزاد باش /
گر چه تو تنهاتر از ما می روی...
آرزو دارم ولی عاشق شوی/
آرزو دارم بفهمی درد را..
تلخی برخوردهای سرد را/
آنگاه که با دستانت واژه عشق را بر قلبم می نوشتی، به دستانت اعتماد داشتم
ولی سواد فهم تو را نداشتم
حال که سواد دارم، به چشمان خودم اعتماد ندارم
هرگز نمی توانم خودم را ببخشم، چون
عشق پاکت را خیلی دیر لمس کردم!
مرا ببخش...
کاش میدانستم بعد از مرگم اولین اشک از چشمان چه کسی جاری خواهد شد..
و آخرین سیاه پوش که مرا به فراموشی می سپارد چه کسی خواهد بود...
تو میروی و من فقط نگاهت میکنم...
تعجب نکن که چرا گریه نمی کنم...
بی تو یک عمر فرصت گریستن دارم...
اما برای تماشای تو همین یک لحظه باقی است....
پس از مرگم تو ای زیبا نگارم
بیا با جمع یاران بر مزارم
سرت خم کن بزن یک بوسه بر خاک
که در زیر خاک هم چشم انتظارم....
بزرگی را گفتم : زندگی چند بخش است ؟ گفت : دو بخش ، کودکی و پیری .... گفتم : پس جوانی چه شد ؟ گفت : با عشق ساخت ، با بی وفایی سوخت ، با جدایی مرد
:: موضوعات مرتبط:
اس ام اس عاشقانه ,
اس ام اس مناسبتي ,
,
:: بازدید از این مطلب : 585
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
عضو شوید
عضویت سریع
آمار مطالب
آمار بازدید
